یک عاشقانه ی آرام

دلنوشته 4

سلام سلام صد تا سلام به عشق مامان فرشته نیومده ام عزیز دلم دیشب بابایی اومد محل کارم دنبالم ......یه کوچولو من و بابایی از هم دلخور بودیم سر یه موضوع الکی رفتیم با هم یه دور زدیم و این از بین رفتن دلخوری منجر بشد به خرید یه گوشی برای مامان عاشق باباتم چون خیلی ماهه ،مهربون نه بخاطر خرید گوشی .....در کل خیلی خوبه امروز صبح هم اومد دنبالم ،با هم صبحونه رو خوردیم و اومدم سر کار عاشق جفتتونم  
7 بهمن 1393

دلنوشته 3

آفتاب بهانه است برای حس کردن گرمای وجود تو هنگامی که نمی توانم گرمای وجودت را احساس کنم. باران بهانه است برای بوییدن وجودت هنگامی که انقدر دوری که نمی توانم عطر بهشتی ات را استشمام کنم. گل بهانه است برای لمس کردن لطافت وجودت و دستانت هنگامی که دستانم توانایی رسیدن به وجودت را ندارند. آسمان بهانه است برای دیدن وسعت و کرامت وجودت زمانی که نیستی تا کرامت و وسعت وجودت را با چشمانم ببینم. و دریا بهانه است برای دیدن بخشندگی تو.هنگامی که بخشندگی ات برای من در هاله ای از نور پنهان است. همه اینها بهانه است برای هنگام که نیستی تا به وسیله آنها تو را بیابم.  نمی دانم اگر تو بیایی آیا این بهانه ها ه...
6 بهمن 1393

دلنوشته 2

نمي دانم چه زماني مي آيي ...        نمی دانی هر روز که مي گذر                        چشم انتظاري من بيشتر مي شود                        آيا دلت همچون دل من که در                           پيش توست در گروي من است ؟    &nb...
6 بهمن 1393

دلنوشته 1

عزیز دل مامان سلام این روزها میگذره و به امید روزهای  با تو بودن به امید خدا همه چی خوبه خوب خوب با مهربونی های بابا ،مخالفت بابا داریوش برای ازدواج کمتر شده تا این حد کا الان بابایی گفت امروز بهش تلفنی زنگ زده .... بابایی یه کم چشماش دیروز ناراحت بود که اونمبه امید خدا بهتره جات خالی دیشب با بابا رفتیم تجریش یه دور زدیم و بستنی خوردیم کلی هم مزه کرد     ...
6 بهمن 1393

مرور نوشته

یه دونه ی مامان سلام عزیزکم ،امروز برات اینجا رو درست کردم تا اومدنت به زندگیمون خاطراتمون رو بنویسم گل مامانی نمیدونم دختری یا پسر ولی هر چی که باشی برامون عزیزی و من با تمام  وجودم آمدنت  را انتظار میکشم عزیزکم ، من و بابایی تو آخرین روزهایی بهاری همدیگرو دیدیم اونم کاملاٌ یهوووووویی و  اتفاقی وتو برخورد اول به دل هم نشستیم و حالا که ماهها از اون اتفاق میگذره من اعتراف میکنم عاشقانه دوسش دارم به نظر من اون بهترین مرد دنیاست و مطمینم بهترین بابای دنیا برای شما به امید خدا تا چند ماه دیگه میریم خونه خودمون و نبض اومدنت نزدیک تر میشه     دوستت دارم
6 بهمن 1393